يه سفر كوچولو به شمال
اينم آرش خاله دستم و ميكشيد ميگفت بيا ازم عكس بگير . آفتاب اذيتش ميكرد ولي بالاخره عكس خيره به افق گرفته شد ...
نویسنده :
مامانِ ديانا
8:30